[ کَ ] (اِ) تخم گل را گویند و عربان
بزرالورد خوانند. (برهان). تخم گل را گویند.
(آنندراج). تخم گل سرخ. (ناظم الاطباء).
|| پرنده ای را نیز گویند که به نحوست
مشهور است و آن را جغد و کوف و بوم نیز
گویند. (برهان). بوم و جغد را نیز گویند
چنانکه در کلک اظهار شده. (آنندراج). کلک.
جغد. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به
کَلَک شود. || (ص) احول را گویند یعنی کژ
چشم. (لغت فرس چ اقبال ص ۲۷۱). و به
معنی کاژ و لوچ و احول هم بنظر آمده است.
(برهان). احول و کاژ. (از آنندراج). کاج و
لوچ و احول. (ناظم الاطباء). کِلِک. (حاشیهٔ
برهان چ معین). چپ. لوچ. کژ. کژچشم.
دوبین. (یادداشت بخطّ مرحوم دهخدا):
چون ببینم ترا ز بیم حسود
خویشتن را کلیک سازم زود.
مظفّری (از لغت فرس ص ۲۷۲).
کی فتد با قدر تو دیدار با چشم کلیک
کی رسد در مدح تو گفتار ربا پای قصیر
اثیراخسیکتی (از آنندراج).
و رجوع به کِلِک شود.