معنی

[ کِ شُ دَ ] (مص مرکب) بوسیلهٔ کلید بسته شدن. (فرهنگ فارسی معین). - کلید شدن دندانهای کسی؛ در تداول عامه، چفت شدن دندانهای وی بر اثر سرمای شدید یا نزدیکی مرگ. (فرهنگ فارسی معین). باز نشدن دو فک از یکدیگر چنانکه در مردگان. سخت شدن فکین بر هم که گشادن از یکدیگر مشکل شود، چنانکه در مصروعان و محتضران. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.