معنی

[ کِ ] (معرب، اِ) آهک. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). به عربی آهک را گویند. (برهان). آهک سفید. (غیاث). آهک زنده. حجر مشوی. حجارهٔ مشویه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در اصطلاح علم شیمی، آهک زنده را گویند که عبارت است از اکسید کلسیم به فرمول OAC (آهک زنده آهکی است که در نتیجهٔ حرارت دادن به سنگ آهک (aC۳oC) در کوره بدست می آید). در حقیقت بر اثر حرارت سنگ آهک تجزیه شده و انیدرید کربنیک آن خارج می گردد و آهک زنده باقی می ماند، مطابق فرمول زیر: در اثر حرارت oaC +۲oC -----aC ۳oC آهک زنده +انیدریدکربنیک سنگ آهک آهک زنده را در بنائی بکار می برند و قبل از بکاربردن روی آن آب می ریزند تا آهک کشته یا شیر آهک (ئیدرات کلسیم) حاصل شود به فرمول زیر: ۲(HO)aC O۲H +OaC آهک کشته (از فرهنگ فارسی معین). || آهک آمیخته به خاکستر و آن را ساروج نیز گویند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آهک آمیخته به خاکستر و آن را صاروج نیز گویند. (آنندراج). صاروج که با آن بنا کنند. (از اقرب الموارد). آهکی که بدان عمارت کنند. (غیاث). صاروج. ساروج. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || پوست مغسول و مسحوق تخم مرغ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.