کلاچه
معنی
[ کَ چَ / چِ ] (اِ) مغز استخوان. (ناظم
الاطباء). || کلاغچه و عکه. (ناظم الاطباء).
مخفف کلاغچه. زاغی. کلاغ پیسه. زاغچه.
قالنجه. کلاژه. غلیه. عکه. (یادداشت بخط
مرحوم دهخدا) و به هر دو معنی رجوع به
کلاجه شود. || نوعی انگور. انگور کلاچه.
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (ص)
کلاژه. چپ. احول: کچل کچل کلاچه، روغن
کله پاچه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و
رجوع به کلازه و کلاژه شود. || لقبی است
تحقیرآمیز برای اشخاص کچل. در ترانهٔ
قدیمی خوانند: کچل کچل کلاچه، روغن کله
پاچه، کچل رفته به اردو برای نصف گردو،
کچل را خواب برده گردو را آب برده.
(فرهنگ عامیانهٔ جمال زاده).