معنی

[ کَ لَ مَ / مِ ] (اِ) (اصطلاح عامیانه) سفوف. (یادداشت مؤلف). - کفلمه کردن؛ چیزی را در کف دست نهادن و خرد کردن و به دهان ریختن. (یادداشت مؤلف): فلان کس روزی شش نخود تریاک کفلمه می کند، یعنی در کف دستش خرد کرده به دهان می ریزد می بلعد. (فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.