[ اَ ] (ع اِ) جِ شُغْل و شُغُل و شَغَل. (منتهی الارب) (مؤید الفضلاء). شغلها. (غیاث). کارها: ای خواجهٔ بزرگ گر اشغال نی ترا برگیر جاخشوک و برو می درو حشیش. دقیقی . مردم... بامداد نخست برای ا ...
لغتنامه دهخدا
(~. گَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) شخص یا نیرویی که جایی را به زور و برخلاف حق تصرف کند.
فرهنگ فارسی معین
اوربیتالی در یک مولکول که بالاترین تراز انرژی در صفر مطلق است|||متـ . باما HUMO [شیمی]
واژههای مصوب فرهنگستان
سطحی که در طراحی ایستگاه یا تسهیلات برای هر نفر در نظر میگیرند|||متـ . ضریب اشغال سطح [حملونقل درونشهری - جادهای]
تعداد ذراتی که در حالت کوانتومی معینی قرار دارند [فیزیک]
تعداد خودرو برحسب طول خودروِ سواری در هر خط عبور، در زمان معین [حملونقل درونشهری - جادهای]
تعداد سرنشینانی که در مدتی معین سوار یک وسیلۀ نقلیهاند [حملونقل درونشهری - جادهای]
اوربیتالی در یک مولکول که پایینترین تراز انرژی خالی در صفر مطلق است|||متـ . پاما LUMO [شیمی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.