[ کُ کُ ] (صوت) کلمه ای که بدان سگ را بر مهاجمی (آدمی یا حیوان دیگر) برانگیزند و تحریک کنند و برآغالند و آن ممکن است مخفف کوش کوش امر از کوشیدن باشد یا امر از کشتن.
لغتنامه دهخدا
[ کَ کَ ] (اِ) آنکه در پاره ای از اراضی کم آب چون کرمان آب را با آلتی مخصوص بجریان آرد. (یادداشت مؤلف). || (ق مرکب) خوش خوش. باکشی : دجله ز زلفش مشکدم زلفش چو دال دجله خم نازک تنش چون د ...
[ کِ کِ / کُ کُ کَ دَ ](مص مرکب) سگی را با گفتن کش کش بر سگی یا کسی برآغالیدن. (یادداشت مؤلف). مُحارَشَة. مُهارَشَة. تَحریش. || برآغالیدن بطور مطلق. (یادداشت مؤلف). || راندن مرغ خانگی ...
[ کِ کِ کِ / کُ کُ کُ ] (صوت) آوازی که بدان سگ را بر سگی یا بر غریبی آغالند. (یادداشت مؤلف). || کلمه ای است که برای آرام کردن طفل شیرخوارهٔ گریان و خوابانیدن او گویند و عرب بیسک و ویسک گو ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.