(کَ) [ ع. ] (ص.) سست، کاهل.
فرهنگ فارسی معین
[ کَ نَ ] (ع ص) مؤنث کسلان یعنی زن سست و کاهل. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
لغتنامه دهخدا
[ کَ سِ لَ ] (ع ص) مؤنث کسل به معنی زن سست و کاهل. کسلانة. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
[ کَ سَ خِ ] (اِخ) دهی است از دهستان آتابای بخش پهلوی دژ شهرستان گنبدقابوس و ۱۱۰۰تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
[ کَ سِ ] (اِخ) نام یکی از دهستانهای بخش سوادکوه شهرستان شاهی است. این دهستان در خاور دهستان زیر آب واقع شده و منطقه ای است کوهستانی و جنگلی هوای آن معتدل و مرطوب است. دهستان از ۱۶آبادی ...
شتابسنج، شِتابسَنج
فرهنگ واژههای سره
شتاب، شِتاب، تندی
[ لَ کَ سِ ] (اِخ) دهی از دهستان کسلیان بخش سوادکوه شهرستان شاهی. واقع در ده هزارگزی خاوری زیرآب. کوهستانی، معتدل، مرطوب و مالاریائی. دارای ۱۰۰ تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و برن ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.