[ ] (اِخ) شهری در مغرب حلوان که نام قدیمی آن کرکه بوده است. (ترجمهٔ تاریخ ایران تألیف سایکس ج ۱ ص ۵۹۷).
لغتنامه دهخدا
[ کَ ] (اِخ) دهی است از دهستان جرگلان بخش مانهٔ شهرستان بجنورد. کوهستانی و گرمسیر است و ۴۱۵ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).
[ کَ ] (اِخ) شهر زیبایی در شمال عراق. قلعهٔ آن بر سر تلی واقع و خود شهر در اطراف قلعه قرار دارد. (حواشی جهانگشای نادری چ انوار ص ۶۵۱). این شهر کردنشین و از مراکز استخراج و تصفیه نفت است. ۶ ...
[ کَ یَ ] (اِخ) کرکوی. شهری است از نواحی سیستان و مجوسان در آنجا آتشکدهٔ بزرگی دارند. (از معجم البلدان). رجوع به کرکوی شود. - آتش کرکویه؛ آتش کرکوی. رجوع به کرکوی و سرود آتشکدهٔ کرکوی شود ...
[ شِ کَ کو ] (اِخ) دهی است از دهستان کلاردشت بخش مرکزی کلاردشت شهرستان نوشهر. سکنهٔ آن ۳۹۰ تن. آب از چشمه تأمین میشود. صنایع دستی زنان قالی و جاجیم و شال بافی و محصول عمده غلات و عسل و لب ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.