معنی

[ کَ ] (اِ) اقحوان. (یادداشت مؤلف) (فرهنگ فارسی معین). بابونج. مقارجه. رجل الدجاجة. بابونک. بابونق. (یادداشت مؤلف). شجرهٔ مریم. بابونهٔ گاوچشم. بابونهٔ گاوی. (فرهنگ فارسی معین). گیاهی است از تیرهٔ مرکبان که دارای گونه های دوساله و پایا می باشد. ارتفاعش ۳۰ تا ۸۰ سانتی متر است و معمولاً در کنار جاده ها و روی دیوارها و اماکن مخروب بحالت خودرو می روید. منشأ اولیهٔ این گیاه را آسیای صغیر و بالکان نوشته اند، ولی امروزه در غالب نقاط آسیا و اروپا به فراوانی می روید (در اکثر نقاط ایران بخصوص در شمال فراوان است). برگهای گیاه مزبور نرم و به رنگ سبز روشن و دارای تقسیمات دندانه دار است. نهنج گل آن دارای یک قسمت مرکزی برنگ زرد محصور در گلهای زبانه ای سفیدرنگ است. قسمت مورد استفادهٔ آن گلهای آن است. (فرهنگ فارسی معین).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.