کرایه کردن
معنی
[ کِ یَ / یِ کَ دَ ] (مص
مرکب) به مزد گرفتن. (زمخشری). به اجاره
گرفتن. || ارزیدن. قابلیت داشتن. سزاوار
بودن. (از یادداشت مؤلف). لایق مراتب
چیزی بودن. (از آنندراج). کرا کردن :
جهان کرایهٔ دیدن نمی کند صائب
چو غنچه سر ز گریبان برون میار و برو.
صائب (از آنندراج).