کران کردن

معنی

[ کَ کَ دَ ] (مص مرکب) بپایان بردن. به آخر رسانیدن. (یادداشت مؤلف): تا از هر دو جانب دوستان شادمانه شوند و حاسدان و دشمنان به کوری روزگار کران کنند. (تاریخ بیهقی). - از راه راست کران کردن؛ منحرف شدن. از راه بیکسو شدن : به استواری جای و به پایداری کوه فریفته شد و از راه راست کرد کران.فرخی.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.