کر شدن
معنی
[ کَ شُ دَ ] (مص مرکب) صمم.
(دهار) (ترجمان القرآن). طرش. (منتهی
الارب). اصمام. (یادداشت مؤلف). ناشنوا
گردیدن. از دست دادن قوهٔ شنوائی. زایل
شدن حس سمع :
برآمد یکی گرد و برشد خروش
همه کر شدی مردم تیزهوش.فردوسی.
چون چون و چرا خواستم و آیت محکم
در عجز بپیچیدند این کور شد آن کر.
ناصرخسرو.
کر شود باطل از آواز حق
کور کند چشم خطا را
صواب.ناصرخسرو.
رجوع به کر شود.