معنی

(ص نسبی، اِ) ظاهراً قسمی جامهٔ نفیس : بیاراستم خانه از نعمت تو به کاکوئی و رومی و خسروانی.فرخی. جان را به علم پوش چو پوشیدی تن را به ششتری و به کاکوئی.ناصرخسرو. || شعوری (لسان العجم ج ۲ ورق ۲۶۵) به کلمهٔ کاکوئی معنی آویشن و ککلیک اوتی داده است اما آن مصحف کاکوتی است. رجوع به کاکوتی شود.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.