کاسه و کوزه

معنی

[ سَ / سِ وُ زَ / زِ ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) اثاث البیت. (آنندراج). کاسه کوزه : کاسه و کوزهٔ افلاک شکستن دارد چند بیهوده دل اهل هنر را شکند.صائب. ای کز سر سبلتت رئیسی پیداست از کاسه و کوزه ات خسیسی پیداست گر در شب دیجور نقاب اندازی از چهرهٔ تو نشان پیسی پیداست. رهی شاپور (از آنندراج). - کاسه و کوزه را بسر کسی شکستن؛ با بی گناهی او همهٔ تقصیرها را بدو نسبت کردن. (امثال و حکم دهخدا) و رجوع به کاسه کوزه شود.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.