[ یِ بَ ] (اِخ) از شعرا و عرفاست. ریاض العارفین دربارهٔ وی گوید: از مشایخ کرام و افاضل عالیمقام و در طریقت صاحب مقامات عظام بود و طالبان را تربیت می نمود. او راست: عشق آمد و خاک محنتم بر س ...
لغتنامه دهخدا
قشر اساس تقویتشده با قیر که برای تقویت روسازی، جانشین اساس معمولی میشود [حملونقل درونشهری - جادهای]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ حَ ] (اِخ) شاعری از مردم ایران از اهل تبریز است و بیت ذیل او راست: دوش در مجلس حدیث آن لب میگون گذشت من ز خود رفتم ندانستم که آخر چون گذشت.
[ ] (معرب، اِ) به معنی شیرین. بالیونانیة الحلو. (ابن البیطار). || سوس. شیرین بیان. غلوخزیا. غلوقزیا.عودالسوس. رجوع به شیرین بیان و سوس شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.