[ اَ عَ قُ لُ ] (اِخ) وی از مریدان شیخ عبداللََّه است و بحسن تربیت وی بمرتبهٔ تکمیل رسیده بود و در آن وقت که شیخ عبداللََّه را بلشکر استدعا کرده بودند اخی علی در سفر بوده است شیخ فرموده ...
لغتنامه دهخدا
[ ] (اِخ) یکی از امرای عهد ابوسعید بهادرخان. (تاریخ گزیده ج ۱ صص ۶۰۱-۶۰۲ و ص ۶۰۴).
[ بَ ی قُ لُ ] (اِخ) یکی از چهار سرداری است که در زمان سلطان حسین پسر سلطان اویس، به دست شاه شبلی اسیر شدند. رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی، تألیف حافظ ابرو ص ۲۰۰ شود.
[ قُ لُ ] (اِخ) ملقب به مخدومشاه دختر قطب الدین شاه جهان از سلسلهٔ قراختائیان کرمان است . پسرش جلال الدین ابوالفوارس شاه شجاع بود که بعد از کور کردن پدرش امیرمبارزالدین محمد (شوهر خان قتل ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.