معنی

[ سِ ] (اِخ) ابن اصبغ بن محمدبن یوسف بن ناصح بن عطاء بیانی، مکنی به ابومحمد آزادشدهٔ ولیدبن عبدالملک. یکی از پیشوایان علم و ادب و از حافظان بود. اصل او از بیانه است. در قرطبه سکونت گزید و در همانجا به سال ۳۴۰ هـ . ق. در سن پیری وفات یافت. گفته اند که تا دو سال پیش از مرگش چیزی از وی شنیده نشد. وی از جماعتی از دانشمندان حدیث شنیده و تألیفاتی دارد. از اوست: ۱- کتاب الحمر. (در سنن). ۲- کتاب فی احکام القرآن که بر ابواب کتاب اسماعیل بن اسحاق قاضی نوشته شده. ۳- کتاب المجتنی که بر ابواب کتاب ابن الجارود «المنتقی» نوشته شده. ابومحمد علی بن احمد گوید المجتنی دارای احادیثی بهتر و سندهائی عالیتر و خلاصه سودمندتر از کتاب المنتقی است. ۴- کتابی در فضائل قریش. ۵- کتابی در ناسخ و منسوخ. ۶- کتابی در غرائب احادیث مالک بن انس که در «الموطأ» نیست. ۷- کتابی در انساب. ۸- بر الوالدین. ۹- الصحیح. این کتاب به سبک صحیح مسلم نوشته شده است. ۱۰- بدیع الحسن. بزرگی و جلالت و پاک سرشتی وی به حدی بود که زبانزد همه گشت و جماعتی از فضلای شهر او از او روایت کنند. رجوع به معجم الادباء چ ۲ ج ۶ ص ۱۵۴ و بغیة الوعاة ص ۳۷۵ و تذکرة الحفاظ ج ۳ ص ۶۷ و بغیة الملتمس ص ۴۳۳ و الاعلام زرکلی چ ۲ ج ۶ ص ۷ و کشف الظنون ج ۲ ص ۱۹۲۰ شود.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.