[ فَ ] (ع اِ) گزند. (منتهی الارب).
|| نیمه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ج،
فلوج. || جوی خرد. (منتهی الارب).
رجوع به فُلُج شود. || (مص) فیروزی و
رستگاری یافتن. (منتهی الارب) (اقرب
الموارد). || قسمت کردن. || دونیم
ساختن. || زمین شکافتن بجهت زراعت.
|| خراج بریده واجب کردن. (منتهی
الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به فلوج
شود.