فرهنگ بستن

معنی

[ فَ هَ بَ تَ ] (مص مرکب) کنایت از فرهنگ ساختن. تألیف و تدوین کردن فرهنگ : از کتاب عشق درسم فقرهٔ دیوانگی است من نمیدانم کدامین عاقل این فرهنگ بست. علی خراسانی (از آنندراج). رجوع به فرهنگ شود.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.