غیبة
معنی
[ غَ بَ ] (ع مص) غایب شدن. (تاج
المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). ناپدید
شدن. (منتهی الارب). دور شدن و ناپدید
گشتن. جدایی. (اقرب الموارد). ضد حضور.
(غیاث اللغات) (آنندراج). غایب شدن.
نادیداری. مقابل حضور. مقابل حضرت.
غَیب. غِیاب. غُیوب. مَغیب. (اقرب الموارد).
رجوع به غَیبَت شود. || در پس کسی بدی
او را گفتن و غیبت کردن. (منتهی الارب) (از
اقرب الموارد). بد گفتن از پس. زشت یاد. در
کسی در افتادن و در غیاب او بدی او گفتن.
یاد کردن کسی دیگری را بر وجهی که اگر
بشنود او را ناپسند آید. رجوع به غیبَة و
غیبت شود.