غنیمت داشتن
معنی
[ غَ مَ تَ ] (مص مرکب)
غنیمت دانستن. غنیمت شمردن. رجوع به
غنیمت شود: و غنیمت دارد [ پسر کاکو ]
که ما از اینجا بازگردیم و هر حکم که کنیم
بخدمت مال ضمانی اجابت کند و هیچ کژی
ننماید. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص ۱۴).
- به غنیمت داشتن؛ غنیمت شمردن.
غنیمت دانستن. غنیمت داشتن : بزرگان به
غنیمت داشته اند عفو، چون توانستند که به
انتقام مشغول شوند. (تاریخ بیهقی). بندگان
دیگر باشند بشنودن و کار بستن نیک به
غنیمت دارند. (منتخب قابوسنامه ص ۲).