عسیر
معنی
[ عَ ] (ع ص) دشوار. (منتهی الارب)
(غیاث اللغات) (دهار). صعب. (اقرب
الموارد). دشخوار. سخت. عَسِر. مشکل.
مقابل یسیر:
وَرْمان همی بباید او را شناختن
بی چون و بی چگونه طریقیست بس عسیر.
ناصرخسرو.
- حاجة عسیر؛ نیاز دشوار. (منتهی
الارب). حاجت متعسر و سخت. (از اقرب
الموارد).
- عسیرالعلاج؛ بیماری که چارهٔ آن دشوار
باشد: مرض عسیرالعلاج. (ناظم الاطباء).
- عسیرالمرور؛ راهی که عبورومرور از آن
با زحمت و عسرت بود: راه عسیرالمرور.
(ناظم الاطباء).
- عسیرالمضغ؛ آنچه جویدن آن سخت
باشد. دشوارمضغ. دشوارخای.
- یوم عسیر؛ روز دشوار و سخت، یا روز
بد. (منتهی الارب). روز دشوار. (دهار). روز
شدید یا شوم. (از اقرب الموارد):
{/Bفَذََلِکَ یَوْمَئِذٍ یَوْمٌ عَسِیرٌ۱-۴۷۴:۹/}(قرآن
۷۴/۹)؛ و آن روز روزی است دشوار. {/Bوَ
کََانَ یَوْماً عَلَی اَلْکََافِرِینَ عَسِیراً ۵-۱۰۲۵:۲۶/}(قرآن
۲۵/۲۶)؛ و بوده است روزی بر کافران
دشوار.
چنان ماند قاضی به جورش اسیر
که گفت ان هذا لیوم عسیر.سعدی.
|| ناقة عسیر؛ شتر که در اول ریاضت سوار
شده باشند او را. (منتهی الارب) (از اقرب
الموارد). شتر نارام کرده. (دهار). || شتر
ماده که بسال نخست بار نگیرد. (منتهی
الارب). ماده شتر که سال نخستش فرارسیده
باشد و حامل نگردد. (از اقرب الموارد).
|| شتر مادهٔ دم برداشتهٔ دونده. (ناظم
الاطباء). ناقه ای که در هنگام دویدن دم خود
را بلند کرده باشد. (از اقرب الموارد).