[ کُ ] (اِ) خمیدگی. کوژی. کجی. انحناء. غوز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): بدانگه که گیرد جهان گرد و میغ کل پشت چوگانت گردد ستیغ.بوشکور. هان ای کل پشت پاردم باف ای توبره ریش کون غراره.سو ...
لغتنامه دهخدا
[ کُ تُ دِ ] (اِخ) دهی از دهستان باغ ملک بخش جانکی گرمسیر است که در شهرستان اهواز واقع است و ۱۵۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۶).
[ کَ خوا / خا جَ / جِ ] (اِخ) دهی از بخش دهدز شهرستان اهواز است و ۱۱۲ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۶).
همه دوستان
فرهنگ واژههای سره
[ کَ سِ ] (اِخ) دهی از دهستان کلیایی بخش سنقر کلیایی است که در شهرستان کرمانشاهان واقع است و ۵۵۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۵).
[ کَ سَ ] (اِخ) دهی از دهستان امجز است که در بخش جبال بارز شهرستان جیرفت واقع است و۱۰۰تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ۸).
پرگویی؛ پرحرفی؛ بحث بیهوده. * کلکل کردن: (مصدر لازم) [عامیانه] پرگویی کردن و سر یکدیگر را به درد آوردن.
فرهنگ فارسی عمید
[ کَ لْ ءْ ] (ع مص) کلاءة. نگاهبانی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || به تازیانه زدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || درنگی کردن در ادای دین و پی ماندن. ...
[ کِ لِ ] (اِخ) یکی از سرداران اسپارت که در جنگهای کورش با یونانیها سردار قسمتی از سپاه یونانیان بود و سرانجام به لشکر کورش پیوست. و رجوع به تاریخ ایران باستان پیرنیا ج ۱ و ۲ شود.
[ کِ لِ ] (اِخ) یکی از سرداران اسکندر مقدونی که در جنگهای اسکندر با ایران همراه او بود و مدتها در همدان میزیست. (از تاریخ ایران باستان ج ۲ ص ۱۳۳۶ و ۱۶۸۰ و ۱۶۸۲).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.