(عَ جُ) [ ع. ] (اِ.)۱ - دنبالة چیزی.۲- سرین.۳- آخرین کلمة مصراع دوم هر بیت شعر.
فرهنگ فارسی معین
۱. ناتوان شدن؛ ناتوانی؛ درماندگی. ۲. به ستوه آمدن.
فرهنگ فارسی عمید
۱. دنبالۀ چیزی. ۲. (ادبی) در عروض، آخرین بخش یا آخرین کلمه در مصراع دوم بیت.
[ عُ جُ ] (ع اِ) جِ عجوز.
لغتنامه دهخدا
[ عُ جُ ] (اِخ) دهی است به حضرموت. (معجم البلدان).
[ عَ جَ ] (ع مص) ناتوان گردیدن. || ترک کردن چیزی را که کردن آن واجب شود. || کاهلی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج).
[ اِ نُ عِ / عُ زَ ] (ع اِ مرکب) فرزند بازپسین. ابن هرمه. و در تداول عوام، ته تغاری.
[ اَ جَ ] (ع ص) بزرگ سرین. (آنندراج) (مهذب الاسماء نسخهٔ خطی) (یادداشت بخط مؤلف). بزرگ سرون [ سرین ] . (از تاج المصادر بیهقی). || (ن تف) عاجزتر. (یادداشت بخط مؤلف). - امثال: اعجز عن الشی ...
(رُ لْ عَ جَ زِ) [ ع. دارالعجزة ] (اِمر.) جایی که کوران و عاجزان را در آن نگه داری کنند، جای بینوایان، نوانخانه.
جای نگهداری عاجزان و بینوایان؛ نوانخانه.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.