[ ضَ جَ ] (ع مص) نالیدن. || طپیدن. (منتهی الارب). طپیدن دل. (منتخب اللغات). بیقراری کردن. تفته گردیدن از اندوه. ملول شدن. (منتهی الارب). تنگدل شدن. (زوزنی) (دهار) (تاج المصادر). || ...
لغتنامه دهخدا
[ ضَ جِ ] (ع ص) بیقرار. ملول. تفته. (منتهی الارب). خشمگین. ضجور. (مهذب الاسماء). طپان. جَمَلٌ ضجر؛ شتر طپان بابانگ. (منتهی الارب). دلتنگ. (منتخب اللغات) (زمخشری): امیر ضجر شد اسب خواست و ...
[ ضُ رَ ] (ع اِمص) اندوه و ملال، یقال: فیه ضجرةٌ؛ ای ملال. || (اِ) نام مرغی است. (منتهی الارب).
(ضُ رَ) [ ع. ضجرة ]۱- (مص ل.) تنگدل شدن.۲- (اِ.) ملال، اندوه.
فرهنگ فارسی معین
[ ] (اِخ) مردی سخت فاضل و ادیب و نیکوسخن و نیکوترسّل ولیکن سخت بی ادب. وی معاصر ابوالعباس مأمون بن مأمون خوارزمشاه و ابوریحان بیرونی بوده است و ابوالفضل بیهقی در تاریخ خود بنقل از کتاب «ا ...
اظهار آزردگی و بیقراری کردن از اندوهی یا امری.
فرهنگ فارسی عمید
[ حَ جَ رَ ] (ع اِ) شتران پراکنده و بسیار که ساربان ضبط کردن نتواند.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.