صاحب بلخی
معنی
[ حِ بِ بَ ] (اِخ) (مولانا...)
مولانا در فن شعر ماهر بود و در علم ادوار و
موسیقی کامل و نادر، و در عملهای خود
اشعار خود میانخانه ساخته است تا دلالت بر
فضل او کند و از آن جمله عمل چهارگاه است
که در میان مردم شهرت دارد و گویند
جوکی میرزا در مجلس خود غیر از آن
نمیگذاشت که قوالان چیز دیگر گویند و مطلع
آن غزل که در عمل چهارگاه دارد، این است:
همچو صبح از مهر رویت میزدم دمهای سرد
تا رسم روزی به کویت دل بسی شبگیر کرد.
و قصیدهٔ مصنوع سلمان را جواب گفته و آنجا
استعداد بسیار فهم میشود و در جواب قصیدهٔ
دیگر خواجه سلمان این مطلع از اوست:
ز قامت تو به عالم قیامتی برخاست
قیامت است قدت گر بود قیامت راست.
و در غزلیات او این مطلع هم مشهور است:
تویی کان نمک ما شوربختان
خدا این داد ما را و ترا آن.
مخلص سخن آن است که مولانا از مردم رذل
طمع میکرده و قوت طامعهٔ او برعکس
طالعش بوده و از آنجهت در نظر عزیزان خوار
مینموده. مزارش در نواحی بلخ است. (از
مجالس النفائس صص ۱۵ -۱۶).