[ شی وَ / وِ ] (اِ) طور و عمل و طرز و روش و قاعده. (برهان). طور. رسم. طریقه. سبک. اسلوب. روش. نهج. وتیره. نسق. سان. گون. گونه. هنجار. طریق. راه. طرز. (یادداشت مؤلف). طرز و روش. (ناظم الاطبا ...
لغتنامه دهخدا
[ شی وَ / وِ کَ دَ ] (مص مرکب) ناز و کرشمه نمودن. (یادداشت مؤلف): پارسایی و سلامت هوسم بود ولی شیوه ای می کند آن نرگس فتّان که مپرس. حافظ. رجوع به شیوه شود.
[ شی وَ / وِ ] (نف مرکب) معشوق و یا معشوقهٔ با ناز و کرشمه. که دانا باشد به همهٔ فن های عشقی و بکار برد آنها را. (ناظم الاطباء). || مکار. حیله گر. نیرنگساز. محیل. خادع. بامبول باز. (یاددا ...
[ شی وَ ] (اِخ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان سقز. سکنهٔ آن ۱۰۰ تن. آب آن از چشمه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۵).
← توزیع تکشیوهای [شیمی]
واژههای مصوب فرهنگستان
نوعی توزیع احتمال پیوسته (continuous probability distribution) که در آن دو شیوۀ متفاوت به کار رفته باشد [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ]
نوعی توزیع احتمال پیوسته (continuous probability distribution) که در آن دو یا چند شیوۀ متفاوت به کار رفته باشد [شیمی]
[ خوَشْ / خُشْ شی وَ / وِ ] (ص مرکب) آنکه در نگاشتن روش خوب دارد. آنکه به نوع خوش می نگارد.
فرستادن صدا به دستگاه شنوایی با استفادۀ همزمان از دو سامانۀ مختلف مانند کاشتینۀ حلزونی و سمعک [شنواییشناسی]
[ هَ شی وَ / وِ ] (ص مرکب) هم سبک. (یادداشت مؤلف). دو یا چند تن که در نوشتن، سرودن، یا در هنر خط و نقاشی و جز آن، یک شیوه دارند.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.