شیرچنگ
معنی
[ چَ ] (ص مرکب) با چنگی
همانند چنگ شیر. آنکه چنگال وی مثل شیر
باشد. (ناظم الاطباء). صاحب چنگ مانند
شیر. (فرهنگ لغات ولف). || قوی چنگال.
قوی دست. قوی پنجه :
فرنگیس گفت ای گو شیرچنگ
چه بودت که دیگر شدستی به رنگ.
فردوسی.
اگر پیل زوری و گر شیرچنگ
به نزدیک من صلح بهتر که جنگ.
(بوستان).