(اِخ) ابوعبداللََّه محمدبن خفیف شیرازی صوفی. از بزرگترین پیشوایان تصوف در فارس بود. وی علم اشارت نیک می دانست و کراماتی به او نسبت می دهند. شیرازی از راویان بود و از حمادبن مدرک و عبدالمل ...
لغتنامه دهخدا
[ اَ بو بَ رِ ] (اِخ) احمدبن عبدالرحمن، محدث مشهور. وی چندی در همدان اقامت داشت و در سال ۴۰۴ هـ . ق. بشیراز بازگشت و تا آخر عمر بدانجا ببود. او را کتابی در القاب و اسماء رجال و کتابی در ا ...
[ اَ مَ وَ دِ ] (اِخ) نام طائفه ای از اکراد ایران دارای قریب صد خانوار و در دور فرامان، انکوخاصی و علیان سکونت دارند.
[ اَ ضَ لِ ] (اِخ) رجوع به عبدالعزیزبن محمد شود.
[ اَ یِ ] (اِخ) قاسم... از شاعران دورهٔ صفوی بوده و از علوم غریبه اطلاع داشته است. وی مورد تکفیر علما واقع شد و به امر شاه طهماسب صفوی در سال ۹۳۲ هـ . ق. بچشمش میل کشیدند و در سال ۹۹۹ هـ . ق ...
[ اَ جَ یِ ] (اِخ) میرزا علی نقی آبله کوب فرزند میرزا محمد صادق شیرازی از شاعران قرن سیزدهم بود. (از مرآةالفصاحة، نسخهٔ خطی کتابخانه سلطان القرائی از فرهنگ سخنوران).
[ اَ یِ شی ] (اِخ) رجوع به اهلی شود.
[ نَ / نِ یِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) بابونج رومی. رجوع به بابونج رومی شود.
[ بِ مِ لِ یِ ] (اِخ) حاج محمدتقی پسر حاج مؤمن دامغانی پدرش به تحصیل علم فقه پرداخت و مردی صالح بود و سه حج گزارد در بازگشت به شیراز فوت شد. حاج محمدتقی موطنش به شیراز بود و در آنجا به ...
[ بِ مِ لِ ] (اِخ) حاجی علی اکبر ملقب به نواب پسر آقاعلی نقیب بن اسماعیل بن خلیل خراسانی از اکابر فضلای عهد ناصرالدینشاه قاجار بود. شعر خوب میگفت و بسال ۱۲۶۳ هـ . ق. در سن هفت ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.