شوریده‌زلف

معنی

[ دَ / دِ زُ ] (ص مرکب) ژولیده موی. (ناظم الاطباء): گر نداری باورم بشنو که خلقان کرده اند نام او شوریده زلف و نام من شوریده حال. امیر معزی. دستار درربوده سران را به باد زلف شوریده زلف و مقنعهٔ عید بر سرش.خاقانی. || از اسمهای محبوب است. (از آنندراج).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.