معنی

[ شَ نَ ] (ع مص) ترنجیده و درهم کشیده شدن پوست کسی: شنج جلده شنجاً. (از منتهی الارب). منقبض شدن پوست و درهم کشیده شدن آن در اثر رسیدن آتش بدان یا سرمازدگی. (از اقرب الموارد).

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.