ششدانگ
معنی
[ شَ / شِ ] (اِ مرکب) تمامگی و
همگی چیزی. (ناظم الاطباء). چیزی که در
نوع خود تمام اجزا بود و مافوق نداشته باشد.
(آنندراج). مراد از تمام چیز است چرا که
شش دانگ را یک دینار می شود. (غیاث
اللغات). تمام. تمامی. همگی: شش دانگ یک
خانه؛ تمامی آن. تمام آن. در اصطلاح
کشاورزان و مالکان تمامی و همگی یک
آبادی و دیه را گویند که شامل ۹۶ شعیر است
و هر دانگ شامل ۱۶ شعیر. (از یادداشت
مؤلف).
- ششدانگ عیار؛ کنایه از کامل عیار است.
(از غیاث اللغات) (آنندراج).
- || به معنی ناقص عیار هم آمده. (غیاث
اللغات) (آنندراج).
|| وزنه ای که مثقال نیز گویند و عبارت از
۲۴ نخود باشد. (ناظم الاطباء).
|| (ص مرکب) ششدانگه. مردم تمام عیار.
(ناظم الاطباء) (از آنندراج). رجوع به
ششدانگه شود.