شروانشهی
معنی
[ شَ رْ شَ ] (ص نسبی)
منسوب به شروانشه. منسوب به شروانشاه.
منسوب به پادشاه شروان :
فر شروانشهی ز راه زبان
آب آتش نشان برانگیزد.خاقانی.
نوروز نو شروانشهی چل صبح و شش روزش رهی
جاسوس بختش زآگهی دی علم فردا داشته.
خاقانی.
رجوع به شروانشه و شروانشاه و شروان شود.