معنی

[ شُ ] (اِخ) ابن غزنوی. طغرل کافرنعمت از غلامان محمودی بر عبدالرشیدبن محمود غزنوی عاصی شد و او را بکشت گروهی از شاهزادگان محمودی و مسعودی در قلعهٔ دهک و گروه دیگر را در قلعهٔ عبید زندانی ساخت و سپس به قتل زندانیان دهک امر کرد ولی فرمان وی دایر بر کشتن زندانیان عبید بسبب کشته شدن خودش اجرا نگردید و شجاع از این شه زادگان بود که از مرگ رهایی یافت. (از تاریخ گزیده چ اروپا ص ۴۰۳ و ۴۰۴). و نیز رجوع به اخبارالدولة السلجوقیة شود.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.