معنی

(اِ مرکب) دارو که در اهمیت اثر نوع ممتاز خود باشد. (آنندراج). || داروی شاه. دوای شاه. (انجمن آرا). || مجازاً شراب انگوری را گویند. منیری در شرفنامه این نام گذاری را به جمشید منتسب داشته است و داستانی از پیدا آمدن انگور و شراب نقل کرده که ظاهراً مأخوذ از نوروزنامهٔ منسوب به خیام و داستان شیمران شاه و کنیزک و پیدا آمدن درخت رزست : صاحبا از کرم دریغ مدار شاه داروی لطف از این پژمان. طیان مرغزی (از جهانگیری). شاه دارو بود شراب ولی زو چو بر حد اعتدال خوری. ؟ (از جهانگیری).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.