سر گران کردن

معنی

[ سَ گِ کَ دَ ] (مص مرکب) بی اعتنایی کردن. تکبر فروختن : گفتم که مرا ز غم به سه بوسه بخر دل تافته گشتی و گران کردی سر. فرخی (دیوان ص ۴۴۵). خداوند خرمن زیان میکند که با خوشه چین سر گران میکند.سعدی. سر بیش گران مکن که کردیم اقرار به بندگی و خردی.سعدی. کمال بخت خردمند نیکمرد آن است که سر گران نکند بر قلندر و درویش. سعدی. چرا چون لاله خونین دل نباشم که با ما نرگس او سر گران کرد.حافظ.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.