(اِ) آبگیر. آبدان. شَمَر. (لغت نامهٔ اسدی). جائی که آب در آن جمع شده باشد. (برهان). غفچی. کوژی. تالاب. غدیر. اوشال. ژیر. آژیر. شاید این کلمه صورت دیگری از کلمهٔ جوی باشد: ای آنکه من از عشق ...
لغتنامه دهخدا
اسم: ژیا (دختر) (کردی) (تلفظ: zhiya) (فارسی: ژیا) (انگلیسی: zhiya) معنی: زندگی
فرهنگ واژگان اسمها
(ص.)۱- خشمگین.۲- درنده.
فرهنگ فارسی معین
تیرهای از راستۀ گنجشکسانان با جثۀ کوچک تا متوسط و منقار صاف و پهن و بدنی به رنگ خاکی ساده [زیستشناسی - علوم جانوری]
واژههای مصوب فرهنگستان
(اِ) بمعنی آژیر است که آبگیر و تالاب و گوی باشد که آب باران و غیره در آن جمع شود. (برهان). حوض. ژی. آبدان. شَمَر. آبگیر. برکه. غدیر. اوشال.
(اِخ) (فیلیپ دو) نام یکی از مخترعین فرانسوی، متولد در لورمارن (ولکوز). وی به دعوت الکساندر اول امپراطور روسیه به لهستان رفت و نزدیک شهر ورشو کارخانهٔ ریسندگی تأسیس کرد و مهندس نامی کارخا ...
(اِخ) لابه گابریل. نام دستوردانی از مردم فرانسه، متولد در مونت فراند (پوی-دو-دوم) (۱۶۷۷-۱۷۴۸ م.).
[ رُ دِ تْری / تِ یُ زُ ] (اِخ) رجوع به ژیرده دروسی شود.
[ رَ / رِ ] (اِ) زیره. زیره است که به عربی کمون خوانند و بهترین آن کرمانی باشد. (برهان). بلغت یونانی زیره را سنبوت گویند. (برهان). کمون، معرب خامون کرمانی و فارسی و شامی و نبطی بود. (منتهی ...
[ رَ ] (اِخ) نهری از آبراهه های رود «اوکه» واقع در ایالت کالوگای روسیه که از دوازده کیلومتری شمالی قصبهٔ همنام خویش سرچشمه گیرد و نخست بجانب جنوب و سپس بسوی شمال شرقی جریان یابد و به رو ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.