[ زَ لَ قَ ] (ع مص) سپید گردانیدن جامه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نرم و تابان گردانیدن چیزی. (از اقرب الموارد). || نوعی از رفتار. (منتهی الارب) (آنن ...
لغتنامه دهخدا
[ زَ لَ قا / زِ لِ قی ی ] (ع ص) آنکه پیش از مجامعت انزال کند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || اسب نری است که به وی اسبان نجیب را نسبت دهند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطب ...
[ زُ ] (ع ص) فربه. ج، زهالیق. و حمر زهالیق؛ خران فربه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به زهالق و زهالیق شود.
[ عِ هِ ] (ع ص، اِ) مرد دودله و مضطرب. (منتهی الارب). مرد مضطرب. (از اقرب الموارد). || کبوتر یا چوزهٔ آن. (منتهی الارب). ذکر و نر از کبوتر، و گویند جوجهٔ آن. (از اقرب الموارد). عَزهَل. و ر ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.