معنی

[ زَ مُ رَ / رِ ] (اِ مرکب) مهره ای باشد که بدان دفع زهر افعی و غیره کنند. (برهان) (ناظم الاطباء). مهره ای که بدان زهر دفع کنند. (فرهنگ رشیدی). مهره ای که بدان علاج زهر کنند و آن را زهرکش نیز خوانند. (انجمن آرا) (از آنندراج). سنگ پازهر. (ناظم الاطباء).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.