معنی

[ زَ ] (نف مرکب) افشانندهٔ زهر. زهربار: در کام افعی از لب و دندان زهرپاش در آرزوی بوسهٔ شیرین چه مانده ای. خاقانی. رجوع به زهر و دیگر ترکیبهای آن شود.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.