معنی

[ سَ ] (نف مرکب) رودسراینده. سرایندهٔ رود. رودنواز. رودساز. رودزن. رودنوازنده : ز هیچ باغ شنیدی نوای عودنواز ز هیچ خانه شنیدی سرود رودسرای؟ فرخی. همیشه تا دل میخوارهٔ سماع پرست شود گشاده به آواز رود رودسرای.فرخی. هنوز رودسرایان نساختند به روم ز بهر مجلس او ارغنون و موسیقار. فرخی. و رجوع به رودساز و رودزن و رود شود.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.