راهوی
معنی
[ هَ ] (اِ) رهاوی. نام پردهٔ سرود.
(شرفنامهٔ منیری). مخفف رهاوی که یکی از
دوازده مقام موسیقی باشد. (فرهنگ خطی).
نام مقامی است از موسیقی که رهاوی نیز
گویند، لیکن بعضی گفته اند رهاوی قول عوام
است. (رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). نام
مقامی است از موسیقی که به رهاوی و رهایی
مشهور است. (لغت محلی شوشتر، نسخهٔ
خطی متعلق به کتابخانهٔ مؤلف). نوایی
معروف. (سروری). نام مقامی در موسیقی که
رهاوی نیز گویند. (ناظم الاطباء) (از برهان
قاطع). نام مقامی است از دوازده مقام
موسیقی، و بعضی نوشته اند که وقت آن بعد از
طلوع است و بعضی نوشته اند که وقتش از
صبح تا طلوع و بهندی آنرا راللت نامند.
(غیاث اللغات):
ره راهوی گرچه بیحد زدم
نوا در حجاز و نوا یافتم.عنصری.
زده به بزم تو رامشگری بدولت تو
گهی چکاوک و گه راهوی، گهی قالوس.
منوچهری.
راه طاعت گیر و گوش هوش سوی علم دار
چند داری گوش سوی نوشخورد و راهوی.
ناصرخسرو.
غزلکهای خود همی خواندم
در نهاوند راهوی و عراق.انوری.
راهوی کرده بعمدا پرده ای
تا بود پرده در پرده نیوش.انوری.
نکیسا در ترانه جادویی ساخت
پس آنگه این غزل در راهوی ساخت.
نظامی (از آنندراج).
مطربا قولی بگو از راهوی
راه، راه راهوی است اندر صبوح.عطار.
و رجوع به رهاوی شود.