معنی

[ ذُ حَ / ذَ بِ حَ / ذُ بَ حَ ] (ع اِ) درد گلو. (دهار) (مهذب الاسماء) (زمخشری). ورمی باشد به هر دو جانب حلقوم. (غیاث). درد گلو یا خونی است که خناق آرد پس بکشد یا ریشی است که در حلق پدید آید. (منتهی الارب). دردی است که در گلو از بسیاری خون پیدا میشود و بدترین خناقهاست. و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ذبحة. بضم ذال معجمه و فتح باء موحدّه که عامه بجای فتح سکون آن را اختیار کرده اند، ورمی است حار که در عضلات جانب حلقوم ایجاد میشود مخصوصاً در مجرای بلع. علامه گوید: و گاه این لفظ دربارهٔ اختناق اطلاق شود. و شیخ بین آنها فرق ننهاده. برخی دیگر این لغت را در مورد ورم لوذتین استعمال کرده اند چنانچه در بحر الجواهر بیان کرده است.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.