دیدار یافتن

معنی

[ تَ ] (مص مرکب) روبرو شدن. ملاقات کردن. به حضور رسیدن : اگر مهمی بود اعلام بایست فرمود تا من بخدمت شتافتمی و دیدار یافتمی. (تاریخ طبرستان). || نظر و رای به دست آوردن. آگاهی و اطلاع یافتن. صاحبنظر شدن : ز هر دانشی چون سخن بشنوی ز آموختن یکزمان نغنوی چو دیدار یابی بشاخ سخن بدانی که دانش نیاید به بن.فردوسی.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.