۱. مرتفع؛ بلند؛ برآمده؛ افراخته؛ بزرگ. ۲. والا؛ بلندمرتبه.
فرهنگ فارسی عمید
[ مُ ] (ع ص) (از «ن وف») پاک و بزرگ و بلند و زیاده. (غیاث) (آنندراج). بلند و برآمده و افراخته. (ناظم الاطباء): هر روز... و درجت وی [ گاو ] در احسان و انعام منیف تر میشد. (کلیله و دمنه چ می ...
لغتنامه دهخدا
[ حِ نِ مُ فَ ذُ ] (اِخ) حصنی است به یمن از ارض دملوة بر کوهی موسوم به قُوِّر بنزدیکی مخالف. (معجم البلدان).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.