دم جنباندن

معنی

[ دُ جُمْ دَ ] (مص مرکب) حرکت دادن دم. جنبانیدن سگ و خران دم خود را. (از یادداشت مؤلف): سگ پی لقمه چو دم جنباند عاقل آن را نه تواضع خواند.جامی. || کنایه است از تملق و مزاج گویی، و آن از دم جنباندن سگ مأخوذ است، زیرا سگ در پیش صاحب خود چنان کند. تملق و تبصبص نمودن. تملق. تبصبص. (از یادداشت مؤلف).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.