[ دِ دِ سِ دَ ] (مص مرکب) بواقعی گرفتن حق خود. گرفتن حق خود بواقعی از کسی یا چیزی. انتصاف. داد ستدن. رجوع به داد ستدن شود: برسم فریدون و آیین کی ستانیم داد دل از رود و می.نظامی.
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.