معنی

[ دَ غَ ] (حامص) حرام زادگی و عیاری و مکاری و ناراستی. (برهان) (از آنندراج). تزویر و خیانت و فساد و ناراستی و عیاری و حرامزادگی. (ناظم الاطباء). آرنگ. (از برهان). خَون. عَملة. مَغالة. (از منتهی الارب): از چنان شاه و سروری چو علی گر کسی سر کشد زهی دغلی. جامی (از آنندراج). اختیان، خانة، خَون، خیانة، مَخانة؛ دغلی و ناراستی کردن با کسی. فلح؛ دغلی نمودن. (از منتهی الارب). || (از ع، ص) خائن و غدار. (ناظم الاطباء).

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.