دردزدیدن

معنی

[ دَ دُ دی دَ ] (مص مرکب) دزدیدن. - تن یا سر دردزدیدن؛ دور کردن آن. عقب بردن آن : تن خویش از سر کهان دردزد جان خویش از می مهان پرور.سنایی. ز خاک پای مردان کن چون تخت حاسبان تاجت وگر تاج زرت بخشند سر دردزد و مستانش. خاقانی.

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.